شاه‌کلید

درس دهم ـ قانون علت و معلول

«يك فكر واضح و پرشور، قدرت ترسيم خود را ايجاد مي‌كند و قدرت فوران آن با عمق سرچشمه، متناسب است.» امرسون

اگر مطالب درس دهم را به طور كامل درك كنيد، درخواهيد يافت كه هيچ واقعه‌اي بدون يك علت معين، رخ نخواهد داد و اين توانايي را خواهيد داشت كه بر طبق آگاهي صحيح برنامه‌ريزي كنيد و خواهيد آموخت كه چگونه با وارد ساختن علل كافي به صحنه، هر موقعيتي را تحت كنترل قرار دهيد و وقتي كه به موفقيت برسيد كه قطعاً چنین خواهد شد، دقيقاً مي‌دانيد كه چرا موفق شده‌ايد.

افراد عادي كه آگاهي قطعي از علت و معلول ندارند، مغلوب احساسات و هيجانات خود مي‌شوند. اين افراد معمولاً به فكر توجيه كار خود هستند.

اگر به عنوان يك تاجر، با شكست مواجه شوند، مي‌گويند كه بخت با آن‌ها يار نبوده، اگر موسيقي را دوست ندارند، ادعا مي‌كنند كه موسيقي يك چيز تجملي و گران‌قيمت است. اگر كارمند بدي هستند، مي‌گويند كه اگر در فضاي آزاد كار مي‌كردند، موفقيت بيشتري داشتند. اگر دوستي ندارند، معتقدند كه آن‌قدر شخصيت لطيفي دارند كه كسي نمي‌تواند آن‌ها را درك كند.

آن‌ها هرگز مسئلۀ خود را از سرمنشأ اصلي در نظر نمي‌گيرند به طور خلاصه، نمي‌دانند كه هر شرايطي، معلول يك علت قطعي خاص است، بلكه سعي مي‌كنند خود را با بهانه‌تراشي و عذر آوردن، تسلي دهند. اين افراد، فقط به فكر توجيه خود هستند.

نقطۀ مقابل اين افراد، كساني هستند كه دريافته‌اند هيچ معلولي، بدون علت كافي پديدار نخواهد شد. چنين فردي فارغ از فرديت خود مي‌انديشد. او بدون توجه به نتايج و معلول‌ها به عمق واقعيات بنيادي نفوذ مي‌كند.

او آزاد است كه ردپاي واقعيت را تا هر جا كه به آن هدايت مي‌شود، دنبال كند. او پيامدها را تا انتها، به وضوح مي‌بيند و نيازها را به طور كامل و به خوبي، برطرف مي‌كند و نتيجه اين خواهد بود كه جهان تمام چيزهايي را كه بايد، به او مي‌بخشد؛ دوستي، افتخار، عشق و تأييد.

1- فراواني، قانون طبيعي جهان است. آثار و نتايج اين قانون، قطعي هستند؛ ما اين قانون را در هر سو مي‌بينيم، يعني در هر جا كه طبيعت، بخشنده، سخاوتمند و دست و دلباز است. در هيچ يك از آفريده‌ها، اثري از خست نمي‌بينيم.

فراواني، در همه چيز آشكار است. ميليون‌ها ميليون درخت، گل، گياه، حيوان، طرح كلان بازتوليد در فرايند آفرينش و بازآفريني كه براي هميشه ادامه دارد، همه و همه نشاني از سخاوتمندي طبيعت، در برابر بشر است. اين‌كه هر فردي از اين نعمت‌ها برخوردار است، امري واضح است، اما علت اين‌كه برخي ديگر از اين فراواني بي‌بهره مي‌مانند نيز آشكار است.

آن‌ها هنوز كليت جوهر تام را درك نكرده‌اند و درنيافته‌اند كه ذهن، اصل خلاقي است كه به وسيلۀ آن به آنچه آرزو داريم پيوند مي‌يابيم.

2- ثروت مطلق، حاصل قدرت است، مالكيت، وقتي ارزش خواهد داشت كه به ما قدرت بدهد. وقايع تنها هنگامي مهم خواهند بود كه بر روي قدرت ما اثر بگذارند و هر چيزي بازنمود شكلي خاص و ميزان معيني از قدرت است.

3- همان‌طور كه در قوانين حاكم بر الكتريسيته، قوانين واكنش‌پذيري شيميايي و يا قوانين گرانشي، مشهود است، آگاهي از علت و معلول، اين قدرت را به بشر مي‌دهد تا با قاطعيت برنامه‌ريزي و بي‌واهمه عمل كند. اين قوانين، قوانين طبيعي نام گرفته‌اند، چرا كه بر جهان فيزيكي غلبه دارند، اما تمام قدرت‌ها قدرت فيزيكي نيستند، قدرت ذهني، قدرت معنوي و روحاني هم وجود دارد.

4- قدرت روحاني، برتر است چرا كه در سطحي بالاتر قرار دارد. اين قدرت، توانايي کشف قانونی را به انسان مي‌دهد كه به موجب آن مي‌تواند اين نيروهاي شگفت‌انگيز طبيعي را مهار كند و كاري را انجام دهد كه فقط از عهدۀ صدها يا هزاران تن برمي‌آيد.

قدرت روحاني، انسان را قادر مي‌سازد تا قوانيني را كه زمان و فضا را از ميان برداشته‌اند، كشف و بر قانون گرانش، غلبه كند.

عملكرد اين قانون، چنانچه هنري دروموند، مي‌گويد، وابسته به ارتباط روحاني است.

5- «همان‌طور كه مي‌دانيم، در جهان فيزيكي، مواد آلي و غيرآلي وجود دارند. مواد غيرآلي كه جهان مواد معدني را مي‌سازند كاملاً از دنياي گياهان و ساير جانداران، جدا هستند. مسير ميان اين دو جهان، هيچ درزي ندارد و تاكنون كسي سدهاي ميان آن دو را پشت سر نگذاشته است. هيچ نوع تغييري در ماده یا محيط و يا هيچ تحول شيميايي، الكتريكي، هيچ يك از اشكال انرژي، هيچ نوع دگرگوني و تكاملي، تاكنون نتوانسته حتي به يك اتم واحد جهان معدني، موهبت حيات اعطا كند.»

6- «تنها با تسليم شدن اين دنياي مرده به يكي از اشكال حيات است كه اين اتم‌هاي بي‌جان مي‌توانند به نعمت زندگي دست يابند. بدون ارتباط با حيات، اين اتم‌ها، همچنان، در قلمرو غيرآلي، به‌طور ثابت باقي خواهند ماند.»

هاكسلي مي‌گويد كه نظريۀ منشأ زيستي (يا نوعي زندگي كه تنها از زندگي نشأت گرفته) در تمام دوران‌ها، پيروز بوده و تيندال را وادار مي‌كند كه اعلام نمايد: «اعتراف مي‌كنم كه حتي به اندازۀ يك سر سوزن براي اثبات اين‌كه پيدايش زندگي امروزي ما، همواره  مستقل از يك زندگي پيشين بوده، مدرك وجود ندارد.»

7- «قوانين فيزيكي مي‌توانند جهان غيرآلي را تشريح كنند و زيست‌شناسي هم پيدايش جهان آلي را شرح و توضيح مي‌دهد، اما در نقطۀ تلاقي اين دو، علم سكوت اختيار مي‌كند. يك گذرگاه مشابه، بین جهان مادی و روحانی وجود دارد؛ این گذرگاه در بخش طبيعي كاملاً بي‌منفذ است. این درها به روی ما بسته‌اند و هيچ‌كس نمي‌تواند آن‌ها را باز كند، هيچ تغييري در مواد آلي، هيچ انرژي ذهني و هيچ تلاش معنوي و هيچ نوع پيشرفتي نمي‌تواند امكان ورود انسان به هيچ جهان روحاني را فراهم كند.»

8- اما همان‌طور كه يك گياه به سوي جهان معدني مي‌رود و اين جهان را در تماس با معماي حيات قرار مي‌دهد، ذهن جهاني هم خود را به ذهن بشر مي‌رساند و صفاتي نو، عجيب، شگفت‌انگيز و حتي خارق‌العاده به او ارزاني مي‌دارد.

9- تفكر، پل رابط ميان نامتناهي و متناهي و پيوند ميان كل و فرد است. ديديم كه يك مانع غيرقابل عبور ميان جهان آلي و غيرآلي وجود دارد و تنها راهي كه مي‌تواند ماده را شكوفا كند، بارور ساختن آن با حيات است. همان‌طور كه يك دانه خود را به دنياي معدني مي‌رساند و مادۀ بي‌جان شكوفا مي‌شود و زندگي آغاز مي‌كند،  يك هزار انگشت نامرئي شروع به بافتن محيطي مناسب براي يك نوزاد مي‌كنند و همان‌طور كه قانون رويش اثر خود را مي‌گذارد، مي‌بينيم كه اين فرايند ادامه مي‌يابد تا سرانجام يك سوسن، پديدار مي‌شود و حتي «سليمان در تمام قلمرو خود چنين چيزي را به نمايش نگذاشته است.»

10- با اين حال، يك فكر بر روي جوهر نامرئي ذهن جهاني مي‌چكد، همان جوهري كه همه چيز از آن خلق شده است و قانون رويش، تأثير خود را آغاز مي‌كند و ما شرايط و محيطي را مي‌يابيم كه شكل عيني افكار خود ما هستند.

11- اين قانون مي‌گويد كه فكر، يك شكل زنده يا پوياي انرژي است و اين قدرت را دارد كه به شيء مرتبط به خود متصل شود و آن را از جوهر نامرئي كه تمام چيزهاي مرئي يا جهان عيني، از آن خلق مي‌شوند، بيرون بكشد.

اين قانون، همان قانوني است كه به وسيلۀ آن و به موجب آن، هر چيزي متجلي مي‌شود و شاه‌کليدي است كه با داشتن آن، اجازۀ ورود به والاترين مكان سري را مي‌يابید و به فرمانروايي تمام چيزها خواهيد رسيد.

«با درك اين قانون، شما مي‌توانيد چيزي را اراده كنيد تا از آن شما شود.»

12- غير از اين نمي‌تواند باشد. اگر روح جهان، همان‌طور كه مي‌دانيم، روح جهاني و كلي باشد، آن‌گاه جهان، تنها شرايطي است كه روح جهاني براي خود مهيا كرده است و ما نيز روح فرديت يافته هستيم و درست به همان شيوه، شرايطي را براي رشد خود فراهم مي‌كنيم.

13- اين قدرت خلاق، به شناخت ما از قدرت بالقوۀ روح يا ذهن بستگي دارد و نبايد آن را با تكامل اشتباه گرفت. آفرينش، دعوت به وجود است، براي آنچه در دنياي عيني وجود ندارد، در حالي كه تكامل صرفاً شكوفايي انرژی‌های نهفته موجود در چيزهايي است كه از قبل به وجود آمده‌اند.

14- با بهره‌گيري از امكانات شگفت‌آوري كه با فعاليت اين قانون، به روي ما گشوده مي‌شود، بايد به ياد داشته باشيم كه خود ما هيچ نقش اثربخشي در آن نداشته‌ايم، چنانچه استاد بزرگ مي‌گويد: «اين من نيستم كه كارها را انجام مي‌دهم، بلكه او، يعني خدايي كه در من حضور دارد، اوست كه كارها را سامان مي‌دهد.» ما هم بايد همین ديد را داشته باشيم، يعني نمي‌توانيم كاري در جهت تجلي چيزها صورت دهيم، ما فقط از قانون پيروي مي‌كنيم و ذهني كه خالق محض است ما را به نتيجه خواهد رساند.

15- خطاي بزرگ امروز بشر، در اين عقيده است كه انسان بايد به خردي دست يابد كه لايتناهي به واسطۀ آن بتواند اهداف و نتايج معين را حاصل كند. اصلاً نيازي به اين كارها نيست، مي‌توان به ذهن جهاني تكيه كرد تا راه‌ها و ابزارهاي لازم براي هر نوع تجلي را بيابيم. با اين وجود، بايد آرمان خود را بيافرينيم و اين آرمان بايد كامل باشد.

16- مي‌دانيم كه قوانين حاكم بر الكتريسيته، به شيوه‌اي فرمول‌بندي شده‌اند كه مي‌توانيم اين قدرت نامرئي را هدایت و از آن به هزاران طريق مختلف براي منافع و رفاه خود استفاده كنيم.

مي‌دانيم كه امروز پيام‌هاي الكتريكي كه ماشين‌آلات بي‌روح، فرمان آن‌ها را صادر مي‌كنند، در سراسر دنيا پخش مي‌شوند و حالا عملاً سراسر دنيا را روشني بخشيده‌اند، با اين حال، اين را هم مي‌دانيم كه اگر آگاهانه يا ناآگاهانه، قوانين الكتريسيته را نقض كنيم؛ مثلاً وقتي كه يك سيم برق را كه خوب عايق نشده  لمس كنيم، نتيجه نامطلوب و حتي فاجعه‌آميز خواهد بود.

عدم آگاهي از قوانين حاكم بر جهان نامرئي هم، همين اثر را دارد و بسياري از افراد، همواره از نتايج اين ناآگاهي، در عذابند.

17- گفتيم كه قانون عليت در گرو قطبيت است تا يك مدار بسته ايجاد شود، اين مدار را نمي‌توان ايجاد كرد مگر اين‌كه با قانون آن همسو شويم اما چطور مي‌توانيم با قانون همسو و هماهنگ شويم، وقتي كه حتي نمي‌دانيم اين قانون چيست؟ چطور مي‌توانيم بفهميم كه قانون چيست؟ با مطالعه و با مشاهده.

18- ما اين قانون را همه جا فعال مي‌بينيم. تمام طبيعت، گواه فعاليت اين قانون است كه با ابزار خاموش و هميشگي خود، در قانون رويش، آشكار مي‌شود. هر جا كه رويش هست، زندگي هم هست. هر جا كه زندگي هست، هماهنگي هم هست. پس هر چيزي كه حيات دارد، همواره در حال جذب شرايط و ذخايري است كه براي كامل‌ترين شكل ابراز و تجلي خود، به آن‌ها نياز دارد.

19- اگر فكر شما با اصل خلاق طبيعت هماهنگ باشد، با ذهن نامتناهي هم هماهنگ خواهد بود و يك مدار بسته، ايجاد مي‌شود. اين مدار، نمي‌تواند منعكس‌كنندۀ خلأ باشد، اما اين احتمال هست كه شما افكاري داشته باشيد كه با لايتناهي هماهنگ نباشد و وقتي كه قطبيتي نباشد مداري هم در كار نخواهد بود.

نتيجه چه خواهد بود؟ وقتي مدار يك دينام مولد برق را قطع كنيم يا مانع خروجي آن شويم، نتيجه چه خواهد بود؟ دينام از كار مي‌افتد.

20- در مورد شما هم دقيقاً همين شرايط وجود دارد. اگر افكاري در سر داشته باشيد كه با لايتناهي هماهنگ نباشند، نتيجه اين است كه قطبيت و مداري هم در كار نخواهد بود. شما عايق‌بندي شده‌ايد و افكار، در شما نشست مي‌كنند، شما را به ستوه مي‌آورند، نگران‌تان مي‌كنند و سرانجام باعث بيماري و حتي مرگ مي‌شوند به اين طريق پزشكان، نمي‌توانند مورد را به درستي تشخيص دهند و براي بيماري‌هاي مختلفي كه محصول افكار غلط هستند و همگي يك علت دارند، اسامي‌ خيالي مي‌سازند.

21- فكر خلاق، بايد خلاقيت داشته باشد، اما فكر خلاق بايد هماهنگ باشد و اين هماهنگي، تمام افكار مخرب و ستيزه‌جويانۀ ما را دفع مي‌كند.

خرد، قدرت، شهامت و تمام شرايط هماهنگ، نتيجۀ قدرت هستند و ديديم كه تمام قدرت‌ها از درون سرچشمه مي‌گيرند. از اين گذشته، هر نوع كمبود، محدوديت يا شرايط نامساعد، نتيجۀ ضعف است و ضعف هم چيزي نيست، جز نبود قدرت. ضعف از هيچ سرچشمه مي‌گيرد، ضعف هيچ چيز نيست. پس راه درمان آن هم ساده خواهد بود، يعني تقويت قدرت و قدرت هم درست به همان شيوه‌اي تقويت مي‌شود كه تمام قدرت‌هاي ديگر تقويت مي‌شوند، يعني با تمرين.

22- اين تمرين با استفادۀ عملي از دانش و آگاهي شما، انجام مي‌شود. آگاهي، به خودي خود، كاربردي ندارد. شما بايد آن را به كار بنديد. فراواني نه از آسمان نازل مي‌شود و نه يكدفعه در دامان شما مي‌افتد، اما درك قانون جاذبه و تصميم به فعال‌سازي آن، برای دستيابي به يك هدف مشخص، معين، خاص و ارادۀ محقق ساختن آن هدف، باعث مي‌شود كه آرزوي شما از طريق يك قانون انتقال طبيعي، محقق شود.

اگر شما در كار تجارت باشيد، اين قانون، مسيرهاي حرفه‌اي شما را افزايش و گسترش مي‌دهد و حتي اين امكان هست كه مسيرهايي جديد و غيرمعمولي براي توزيع و پخش كالاهاي شما باز كند و وقتي كه قانون كاملاً به اجرا درآيد، درخواهيد يافت چيزهايي كه به دنبال آن‌ها بوده‌ايد، خود به دنبال شما مي‌گردند.

23- براي تمرين اين درس يك فضاي خالي را روي ديوار و يا هر نقطۀ ديگري كه به مكان هميشگي تمرينات شما نزديك باشد، انتخاب كنيد و در ذهن خود يك خط افقي سياه رنگ، به طول تقريباً 6 اينچ، رسم كنيد و سعي كنيد خط را به همان وضوح كه تصور مي‌كنيد، ببينيد كه روي ديوار رسم شده است. حالا در ذهن خود بر دو انتهاي خط افقي 2 خط عمود بكشيد، حالا يك خط افقي ديگر هم بكشيد كه دو خط عمود را به هم متصل كند، حالا يك چهار گوش داريد. سعي كنيد اين چهار گوش را به طور كامل ببينيد.

هر وقت توانستيد اين كار را انجام دهيد، در داخل چهار گوش، يك دايره بكشيد، حالا يك نقطه در مركز دايره قرار دهيد و بعد نقطه را حدود 10 اينچ به طرف خود بكشيد، حالا شما يك مخروط داريد كه در يك چهار گوش واقع شده است. يادتان هست كه تمام اين طرح‌ها به رنگ مشكي بودند، حالا رنگ آن را به سفيد، قرمز و زرد تغيير دهيد.

24- اگر توانستيد اين كار را انجام دهيد، پيشرفت خوبي داشته‌ايد و به زودي خواهيد توانست بر هر مسئله‌اي كه در ذهن خود داريد، متمركز شويد.

«وقتي كه يك موضوع يا هدف روشن، در فكر حفظ شود، تحقق آن به شكل محسوس و مرئي، صرفاً  به كمي زمان نياز دارد.»

«تصور هميشه بر واقعيت مقدم است، اين تصور است كه واقعيت را مي‌سازد.»

ليليان وایتينگ

1398/06/24
611

برچسب ها

خبرهای مشابه

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر