آیا سرمایه داری در آستانۀ پایان است
اثری تازه که سرمایهداری را از دل تاریخ میخواند و امکانهای گذار از آن را بدون نسخههای سادهانگارانه بررسی میکند
«پایان سرمایه داری؟!»
پرسشی که دیگر نمی شود از کنار آن گذشت
سال هاست که سرمایه داری نه فقط یک نظام اقتصادی، بلکه افق بدیهی اندیشیدن به جهان تلقی می شود؛ نظمی که چنان در تار و پود سیاست، فرهنگ و زندگی روزمره تنیده شده که تصور بدیلی برای آن، دشوارتر از تصور پایان جهان به نظر می رسد. بااین حال، مجموعه ای از نشانه ها ــ از بحران های مالی پی درپی گرفته تا نابرابری فزاینده، فرسایش اعتماد عمومی، و تحولات شتابان فناورانه ــ این پرسش را به تدریج از حاشیه به متن آورده است:
آیا سرمایه داری هنوز کار می کند؟
کتاب «پایان سرمایه داری؟!» که به تازگی در انتشارات سبزان منتشر و وارد بازار کتاب ایران شده، دقیقاً در همین نقطه مکث می کند. این کتاب ترجمه ای از How Capitalism Ends: History, Ideology and Progress نوشتۀ استیو پاکستون است؛ نویسنده ای که تلاش می کند به جای صدور حکم های شتاب زده، سرمایه داری را به مثابه یک پدیدۀ تاریخی، ایدئولوژیک و در حال تحول بررسی کند.
نکتۀ قابل توجه در رویکرد این کتاب آن است که سرمایه داری نه به عنوان «شر مطلق» و نه به مثابه «نظم طبیعی و جاودانه» تصویر می شود. پاکستون یادآوری می کند که سرمایه داری زمانی پاسخی عقلانی به مسئلۀ کمبود بوده است؛ نظمی که توانست ظرفیت تولید را به سطحی برساند که در تاریخ بشر سابقه نداشت. اما مسئلۀ اصلی کتاب از جایی آغاز می شود که نویسنده می پرسد: اگر مشکل امروز جهان دیگر کمبود نیست، بلکه توزیع ناعادلانۀ ثروت و فرصت هاست، آیا همان نظام هنوز می تواند پاسخ گو باشد؟
کتاب در سه بخش «تاریخ»، «ایدئولوژی» و «پیشرفت» تنظیم شده است. در بخش تاریخی، نویسنده نشان می دهد که سرمایه داری چگونه از دل مناسبات پیشاسرمایه داری سر برآورد؛ نه با یک انقلاب ناگهانی، بلکه از طریق تغییر تدریجی روابط مالکیت، شیوه های تولید و پذیرش فناوری های نو. از این منظر، سرمایه داری نتیجۀ انتخاب های عقلانی انسان ها در شرایط تاریخی مشخص است، نه یک سرنوشت محتوم.
اما همین چارچوب تاریخی به نویسنده امکان می دهد تا فرضیۀ مرکزی خود را مطرح کند: همان نیروهایی که سرمایه داری را به وجود آوردند، امروز در حال تضعیف آن هستند. فناوری هایی که زمانی موتور رشد بودند، اکنون رابطۀ سنتی میان «کار»، «درآمد» و «بقا» را متزلزل کرده اند. در جهانی که اتوماسیون و هوش مصنوعی بخش بزرگی از کار انسانی را به عهده می گیرند، اصرار بر اشتغال مزدیِ فراگیر، بیش از آنکه راه حل باشد، به مسئله تبدیل می شود.
در بخش ایدئولوژیک، کتاب به سراغ مفاهیمی می رود که سرمایه داری خود را با آن ها مشروعیت می بخشد: آزادی، مالکیت، برابری. نویسنده با نگاهی انتقادی نشان می دهد که چگونه این مفاهیم در عمل دچار تناقض می شوند. دفاع از مالکیت خصوصیِ متمرکز، اغلب به محدود شدن آزادی واقعی اکثریت جامعه می انجامد؛ و برابریِ حقوقی، بدون توجه به نابرابری های مادی، به وعده ای توخالی بدل می شود.
شاید یکی از مهم ترین ادعاهای کتاب این باشد که سرمایه داری امروز بیش از آنکه با مسئلۀ «تولید» درگیر باشد، با بحران «توزیع» مواجه است. جهانی که در آن منابع کافی برای تغذیه، آموزش و درمان همۀ انسان ها وجود دارد، اما سازوکارهای اقتصادی اجازۀ دسترسی برابر به آن ها را نمی دهند. از این زاویه، نویسنده استدلال می کند که رشد اقتصادیِ صرف، دیگر شاخص مناسبی برای پیشرفت نیست.
بخش پایانی کتاب، بدون ارائۀ نسخه های ساده انگارانه، به امکان های گذار می اندیشد. پاکستون از «پایان ناگهانی» سرمایه داری سخن نمی گوید، بلکه از فرسایش تدریجی نظمی حرف می زند که دیگر با شرایط فناورانه و اجتماعی امروز هم خوانی ندارد. او از ضرورت بازاندیشی در سیاست های رفاهی، معنای کار، و نقش دولت در تضمین حداقلی از امنیت معیشتی سخن می گوید.
اهمیت انتشار «پایان سرمایه داری؟!» در فضای فکری ایران، صرفاً در پاسخ دادن به یک بحث نظری جهانی نیست. بسیاری از پرسش های مطرح شده در این کتاب ــ از نابرابری و مالکیت رانتی گرفته تا اشتغال کم بهره ور و شکاف میان رشد اقتصادی و کیفیت زندگی ــ برای جامعۀ ایران نیز آشناست. این کتاب نه نسخۀ آماده می دهد و نه وعدۀ رهایی فوری، بلکه مخاطب را وادار می کند به این فکر کند که اگر نظم مسلط دیگر بدیهی نیست، پرسش از بدیل ها از کجا باید آغاز شود.
«پایان سرمایه داری؟!» بیش از آنکه اعلام پایان باشد، نشانۀ یک تردید جدی است؛ تردیدی که شاید مهم ترین ویژگی زمانۀ ما باشد. پرسشی که پاسخ آن، نه فقط در کتاب ها، بلکه در تصمیم های سیاسی و اجتماعی سال های پیش رو شکل خواهد گرفت.
کتابی که یک نظم بدیهی را به پرسش می کشد؛ «پایان سرمایه داری؟!»
در دهه های گذشته، سرمایه داری بیش از آنکه یک نظریه یا نظام اقتصادی تلقی شود، به نوعی «وضعیت طبیعی جهان» تبدیل شده است؛ نظمی که حتی منتقدانش نیز اغلب آن را تنها چارچوب ممکن برای سازمان دهی اقتصاد و جامعه می دانند. بااین حال، مجموعه ای از تحولات هم زمان ــ بحران های مالی، شکاف عمیق طبقاتی، تغییرات بنیادین در ماهیت کار، و فشارهای فزایندۀ زیست محیطی ــ این تصور بدیهی را با تردیدهای جدی مواجه کرده است. در چنین فضایی، پرسش از آیندۀ سرمایه داری دیگر یک بحث نظریِ محدود به دانشگاه ها نیست، بلکه به دغدغه ای عمومی و جهانی بدل شده است.
کتاب «پایان سرمایه داری؟!» دقیقاً در بطن همین تردیدها شکل گرفته و تلاش می کند به جای پیش گویی یا صدور حکم های قطعی، مسیر اندیشیدن به این پرسش را هموار کند:
آیا سرمایه داری به پایان خود نزدیک شده است، یا همچنان قادر است خود را با شرایط جدید تطبیق دهد؟
سرمایه داری به عنوان یک پدیدۀ تاریخی، نه یک سرنوشت
یکی از ویژگی های متمایز این کتاب، نگاه تاریخی آن به سرمایه داری است. پاکستون از همان ابتدا بر این نکته تأکید می کند که سرمایه داری نه امری طبیعی و ازلی، بلکه محصول شرایط مشخص تاریخی است. همان گونه که فئودالیسم یا نظام های پیشاسرمایه داری زمانی کارآمد بودند و سپس جای خود را به نظم جدید دادند، سرمایه داری نیز در چارچوبی تاریخی شکل گرفته و می تواند دچار فرسایش یا دگرگونی شود.
در بخش نخست کتاب، نویسنده نشان می دهد که سرمایه داری چگونه از دل تغییرات تدریجی در روابط مالکیت، تولید و فناوری زاده شد. برخلاف روایت های ساده انگارانه، این گذار نه نتیجۀ یک انقلاب ناگهانی، بلکه حاصل انتخاب های عقلانی انسان ها در مواجهه با پیشرفت فناوری و محدودیت های نظم های پیشین بود. سرمایه داری در دوره ای توانست پاسخ مناسبی به مسئلۀ «کمبود» بدهد؛ کمبودی که قرن ها زندگی بشر را شکل داده بود.
از کمبود به نابرابری
اما مسئلۀ اصلی کتاب از جایی آغاز می شود که نویسنده می پرسد: آیا مسئلۀ امروز جهان همچنان کمبود است؟ پاکستون استدلال می کند که جهان معاصر، دست کم از منظر ظرفیت تولید، با کمبود ساختاری مواجه نیست. فناوری و بهره وری به سطحی رسیده اند که امکان تأمین نیازهای اساسی همۀ انسان ها وجود دارد. بااین حال، میلیاردها نفر همچنان از دسترسی به غذا، آموزش، بهداشت و امنیت معیشتی محروم اند.
از نگاه نویسنده، این تناقض نه ناشی از ناتوانی تولید، بلکه حاصل سازوکارهای ناعادلانۀ توزیع در چارچوب سرمایه داری است. نظامی که همچنان بر منطق «تقاضای همراه با قدرت خرید» استوار است، نمی تواند به نیازهایی پاسخ دهد که پشتوانۀ مالی ندارند. در نتیجه، رشد اقتصادیِ صرف، دیگر، معادل پیشرفت اجتماعی نیست.
ایدئولوژی سرمایه داری زیر ذره بین
بخش دوم کتاب به بررسی ایدئولوژی سرمایه داری اختصاص دارد؛ جایی که مفاهیمی چون آزادی، مالکیت، برابری و حقوق فردی واکاوی می شوند. پاکستون نشان می دهد که این مفاهیم چگونه در طول تاریخ تغییر معنا داده اند و در عمل با تناقض هایی جدی مواجه اند.
به عنوان نمونه، آزادی در گفتمان سرمایه داری اغلب به معنای آزادی مالکیت و مبادله تعریف می شود، اما نویسنده می پرسد: آزادی برای چه کسانی؟ در شرایطی که اکثریت جامعه فاقد مالکیت مؤثر بر ابزار تولید هستند، آیا آزادی صرفاً به معنای انتخاب میان گزینه های محدود بازار است؟ کتاب نشان می دهد که چگونه تمرکز مالکیت می تواند به محدود شدن آزادی واقعی اکثریت بینجامد، حتی اگر در سطح حقوقی، آزادی ها به رسمیت شناخته شده باشند.
کار، فناوری و بحران معنا
یکی از فصل های مهم کتاب به مسئلۀ کار اختصاص دارد؛ موضوعی که در سال های اخیر، با گسترش اتوماسیون و هوش مصنوعی، اهمیتی دوچندان یافته است. پاکستون نشان می دهد که سرمایه داری، به طور تاریخی، کارِ مزدی را به شرط بقا تبدیل کرده است. اما در جهانی که فناوری می تواند بخش بزرگی از تولید را بدون دخالت مستقیم نیروی انسانی انجام دهد، این پیوند سنتی میان کار و بقا دچار بحران می شود.
نویسنده از سیاست هایی انتقاد می کند که هدفشان صرفاً «ایجاد شغل به هر قیمت» است، حتی اگر آن شغل ها فاقد معنا یا بهره وری باشند. از نگاه او، اصرار بر حفظ ساختارهای قدیمی اشتغال، بدون بازاندیشی در نقش کار در زندگی انسان، می تواند به اتلاف منابع و فرسایش اجتماعی منجر شود.
آینده ای بدون قطعیت
در بخش پایانی، کتاب به امکان های گذار می پردازد. پاکستون از پایان ناگهانی یا فروپاشی فاجعه بار سرمایه داری سخن نمی گوید. او بیشتر بر فرسایش تدریجی نظمی تأکید می کند که دیگر با شرایط فناورانه، اجتماعی و زیست محیطی امروز هم خوانی ندارد. در این مسیر، سیاست های رفاهی، بازتعریف نقش دولت، و تضمین حداقلی از امنیت معیشتی برای همۀ شهروندان، به عنوان محورهای مهم مورد بحث قرار می گیرند.
کتاب نه نسخۀ آماده می دهد و نه وعدۀ اتوپیایی. ارزش آن بیش از هر چیز در طرح پرسش های بنیادینی است که اغلب در هیاهوی بحث های روزمرۀ اقتصادی نادیده گرفته می شوند.
### چرا «پایان سرمایه داری؟!» برای مخاطب ایرانی مهم است؟
انتشار این کتاب در ایران صرفاً بازتاب یک بحث جهانی نیست. بسیاری از مسائل مطرح شده در کتاب ــ از نابرابری و تمرکز مالکیت گرفته تا اشتغال کم بهره ور و فاصلۀ میان رشد اقتصادی و کیفیت زندگی ــ برای جامعۀ ایران نیز آشناست. این کتاب می تواند برای دانشجویان، پژوهشگران، سیاست پژوهان و حتی خوانندگان عمومیِ علاقه مند به مسائل اجتماعی، نقطۀ شروعی برای گفت وگوهای جدی تر باشد.
«پایان سرمایه داری؟!» نه اعلام پایان است و نه مانیفست سیاسی، بلکه دعوتی است به اندیشیدن دوباره دربارۀ نظمی که سال ها بدیهی فرض شده است. شاید مهم ترین ارزش این کتاب در همین تردید نهفته باشد؛ تردیدی که می تواند افق های تازه ای برای فهم آینده بگشاید.
انتشارات سبزان، با انتشار این اثر، یکی از بحث برانگیزترین پرسش های اقتصاد سیاسی معاصر را به فضای فکری ایران وارد کرده است. پرسشی که پاسخ آن، بیش از هر چیز، به تصمیم ها و انتخاب های جمعی در سال های پیش رو وابسته خواهد بود.
1404/10/01 3
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر