حقیقت خیانت

درس‌هايي دربارة ازدواج‌هاي موفق

زوج‌هاي موفق نكات مثبت زندگي‌شان را برجسته می‌كنند و از نكات منفي آن مي‌كاهند. برعكس زوج‌هاي شكست‌خورده بر موارد منفي زندگي تكيه دارند و براي موارد مثبت آن اهميت كمي‌ قائلند.

من در سمينارهايم و هنگام  كار كردن با زوج‌ها به يك نكته ساده و در عين حال مهم اشاره مي‌كنم:

زوج‌هاي موفق نكات مثبت زندگي‌شان را برجسته می‌كنند و از نكات منفي آن مي‌كاهند. برعكس زوج‌هاي شكست‌خورده بر موارد منفي زندگي تكيه دارند و براي موارد مثبت آن اهميت كمي‌ قائلند.

زوج‌هاي شكست‌خورده فكر مي‌كنند كه اگر كوتاهي و اشتباهي در زندگي دارند به خاطر وجود همسر آنهاست. آنها بر اين باورند كه زوج‌هاي موفق زندگي ساده‌تر، مشكلات كمتر و استرس كمتري را نسبت به آنها تجربه مي‌كنند. در حقيقت اين اولين اشتباه آنهاست.

زوج‌هاي موفقي وجود دارند كه با مسائل زيادي مثل مشكلات مالي، استرس‌هاي شغلي، مسائل مربوط به بچه‌ها و يا مشكلات حقوقي مواجهند. آنچه از آنها زوج موفق ساخته برخورد فعال آنها با مسائل است نه داشتن مشكلات كمتر.

 

زوج‌هاي موفق

1- نكات خوبي را كه در روابطشان اتفاق مي‌افتد، به خاطر سپرده و در حافظه خود نگه مي‌دارند.

2- اين نكته مهم را فهميده‌اند كه ممكن است همسرشان مشكلاتي داشته باشد ولي نبايد اين مشكلات را به كل شخصيت او نسبت دهند.

«چقدر بايد براي اين موضوع احمقانه عصباني شوم و او خونسرد باشد؟»

«ديروز اصلاً زماني براي اين كه با من باشد نگذاشت. او اصلاً وقتي براي من ندارد.»

اين افكاري است كه يك زوج موفق از آن جان سالم به در مي‌برند. در عوض سعي مي‌كنند از فكرهايي مثل اين، براي بهتر شدن روابط استفاده كنند. «همسرم فرد لايقي است» «كاري كه كرد براي اين بود كه عشقش را به من نشان دهد.» «او الان مضطرب است. مثل من كه گاهي مضطربم هر كسي ممكن است گاهي مضطرب باشد.»

منظور من اين نيست كه زوج‌هاي موفق هيچ‌گاه جر و بحث يا مشكلي با هم ندارند. ولي آنها بر نكات منفي روابطشان تأكيد نمی‌كنند و اگر مشكلي با هم دارند به خوبي آن را مديريت مي‌كنند و از يك موضوع يا مشكل، جنگ جهاني به پا نمي‌كنند.

مي‌خواهيد بدانيد زوج‌هاي موفق بعد از يك جر و بحث چه مي‌كنند؟ آنها به‌وسيله عباراتي نظير زير دوباره به سمت هم باز مي‌گردند.

«من واقعاً نمي‌خواهم به اين دعوا ادامه دهم. معذرت مي‌خواهم فقط مي‌خواستم بدانی كه چه چيزی مرا ناراحت مي‌كند.»

استفاده از اين عبارات در رفتار با همسرتان مي‌تواند او را به يك مرد قدرشناس تبديل كند كه خطايش را بپذيرد و حتي در آينده آنچه را شما از او متوقعيد، انجام دهد.

زوج موفق آن شب با يكديگر به رختخواب رفته و روز بعد سعي در جبران ناراحتي مي‌كنند. آنها با به خاطر سپردن خوبي‌ها همواره به سمت هم باز مي‌گردند. آنها به ياد دارند كه با يكديگر ازدواج كرده‌اند و عاشق هم هستند. چرا بايد وقت را بيهوده و به عصبانيت تلف كنند؟ آنها در وجودشان عشقي را كه سال‌ها قبل پايه‌گذاري شده، احساس مي‌كنند (مثبت‌ها). در حقيقت به جاي مشكلات و كشمكش‌هايي كه با هم داشته‌اند، بهترين‌ها را به خاطر خود مي‌سپارند.

زوجين موفق به جاي حمله به يكديگر به مشكلات حمله مي‌برند. در جروبحث‌ها به دنبال مقصر نمي‌گردند و وقت خود را با احساس گناه تلف نمي‌كنند.

اما زوجين ناموفق به سمت هم حمله مي‌برند. آنها خسته و مريضند و نمي‌دانند كه چطور از جر و بحث و جنجال بيرون بيايند. در حقيقت هيچ‌گاه راه حلي پيدا نمي‌كنند.

مدتي كه از زندگي مشترك مي‌گذرد زوجین داستانی از زندگی در ذهن خود می‌سازند. داستان زوجين موفق با شادي‌ها و نكات مثبت ساخته شده است. مشكلات و جدال‌هاي قبلي در ذهنشان ثبت نيست و به دنبال تكرار و مرور آنها نيستند. در عوض زوج‌هاي شكست خورده، خود را در مشكلات فنا شده مي‌بينند. هر بار دعوايي رخ مي‌دهد آنها مثل يك رادار آن را به دعواهاي قبلي متصل مي‌كنند.

 

زوج‌هاي موفق

1- نكات مثبت روابط را به خاطر مي‌سپارند.
2- نكات منفي همسرشان را به كل شخصيت او نسبت نمي‌دهند.
3- معتقد هستند كه تلاش براي تغيير، نشان‌دهنده عشق ميان آنهاست حتي اگر براي رسيدن به هدف‌هايشان نياز به زمان باشد.

 

 

 

به ياد داشته باشيد مردها موجوداتي احساساتي هستند كه قادرند به مهرباني و قدرداني پاسخ دهند. آنها به راحتي مي‌توانند با اظهار تأسف احساسات شما را درك كنند، فقط بايد به آنها اين شانس داده شود. شانسي كه به کمک شما و با تأكيد بر نكات مثبت به آنها داده خواهد شد.

 

يك نزاع و دو روش متفاوت براي برخورد با آن

اجازه دهيد اينجا دو زوج را كه مسئله‌ای يكسان دارند بررسي كنیم و بعد روش‌هاي برخورد آنها كه چگونه در جهت عشق و  موفقيت و يا خلاف جهت آن حركت مي‌كنند يادآور شويم.

فرض كنيد كه شما عاشق همسرتان هستيد و هميشه در مقابل او قدرشناس و باملاحظه برخورد مي‌كنيد. امروز اولين روز از تعطيلات سالانه شماست و شوهرتان به جاي برنامه‌ريزي براي گذراندن تعطيلات با هم، تصميم گرفته كه به يك تور تفريحي براي ماهيگيري بپيوندد. احساس مي‌كنيد با شما غيرمنصفانه رفتار شده است.

اگر شما زوج شكست‌خورده‌اي باشيد، به اين فكر مي‌كنيد كه چقدر سخت تلاش كرده‌ايد تا همسر خوبي براي او باشيد، ولي او قدرشناس نيست. چرا اين‌قدر بداخلاق شده؟ به خاطر بچه‌ها! به خاطر زندگي! ولي شما هميشه سعي كرده‌ايد با تمام مشكلاتي كه داشته‌ايد در مقابل بداخلاقي‌هاي او صبور باشيد. شما به او مي‌گوييد: «چطور به خودت اجازه مي‌دهي با من اين طور رفتار كني؟ تو با من مثل يك بازيچه‌اي رفتار مي‌كني كه هر وقت خواستي با او رابطة جنسي داشته باشي و بقیه اوقاتت برای خودت باشد؟ براي من هم اصلاً آسان نيست كه وقتي تو اين‌قدر بداخلاقي در مقابل گذشت كنم. هر كسي ممكن است گاهي حوصله نداشته باشد. من هم تحت فشارم. ما بايد همه با هم به تعطيلات برويم.»

شوهر شما مي‌گويد: «تو نمي‌داني تحت فشار بودن يعني چه. اگر مي‌دانستي اين طور رفتار نمي‌كردي. تو فكر مي‌كني تحت فشاري؟ چون پرستار بچه از اينجا رفته؟»

اين مكالمات زماني است كه احساسات شما جريحه‌دار شده و رد پايي از عشق را در صحبت‌هايتان نمي‌توان يافت. احساس مي‌كنيد كه كاملاً برحقيد، اما روش بيان افكار و احساستان اصلاً صحيح نيست. اگر هدف شما اين است كه شوهرتان شما را درک کند، عذرخواهي كرده و از وجود هم لذت ببريد، پس با اين روش موفق نخواهيد شد.

اگر زوج موفقي باشيد به اين كه شوهرتان سخت كار كرده و الآن براي بازيافت توان و نيرويش نياز به استراحت و تنها بودن دارد تأكيد مي‌كنيد. با اين روش شوهرتان احساس مي‌كند كه شما او را کاملاً درک می‌کنید. سپس از او مي‌خواهيد تا چند روز تعطيلات را كه باقي مي‌ماند به علايق شما و اين كه دوست داريد چگونه آن را با هم بگذرانيد، توجه كند. مثلاً مي‌توانيد بگوييد: «عزيزم من براي اين تعطيلات برنامه‌ريزي كرده‌ام تا با تو تنها باشم. طی اين مدت سخت كار كرده‌اي و امروز را به تنهايي گذراندي. امروز كه تمام شد و البته من كمي‌احساس تنهايي كردم و دلم برايت تنگ شد ولي دلم مي‌خواهد بقيه تعطيلات را طوري برنامه‌ريزي كنيم كه بتوانيم تفريحات خوبي با هم داشته باشيم.»

او پاسخ خواهد داد: «متأسفم. من اين مدت كار سختي داشتم و فكر كردم اين زمان خوبي براي تنها بودن و مرتب كردن كارهاست (توضيحاتي براي دفاع از خودش) امروز گذشت و از تو ممنونم. حالا بگو براي فردا چه برنامه‌اي داشته باشيم.» شايد به نظرتان اين مكالمات خيلي بي‌نقص و فرمول‌وار باشد. مي‌توانيد امتحان كنيد. من به مؤثر بودن آن مطمئنم. اما اگر تصميم نداريد امتحان كنيد باز به همان روش زوج‌هاي شكست‌خورده باز خواهيد گشت.

 

تلاش براي عشق ورزيدن

قبل از مطالعه اين كتاب شايد هدف شما اين بود كه رابطة بهتري با همسرتان برقرار كنيد. شايد مي‌خواستيد همسرتان توجه بيشتري به شما بكند. از شما تعريف كند يا به شما و بچه‌ها كمي‌متعهدتر باشد. وقتي شما در راستاي تغيير دادن او تلاش مي‌كنيد اگر تمايلی به برآوردن خواسته‌هاي شما نداشته باشد چه اتفاقي مي‌افتد؟ احساس عصبانيت، نااميدي، خستگي و يا بي‌علاقگي خواهيد كرد.

نكته‌اي كه نبايد از ياد برد اين است كه وقتي واقعاً عاشق همسرمان باشيم، تمامي‌تلاش ما در جهت خشنودي او خواهد بود. ما نمي‌توانيم فقط به هدف‌هاي خود توجه كنيم و انتظارات همسرمان را ناديده بگيريم.

به ياد داشته باشيد كه تغيير، سخت‌ترين مرحله براي همگي ماست. تغيير كردن به اين معني است كه ما بپذيريم آن‌قدر هم كه فكر مي‌كرديم بي‌عيب و كامل نيستيم. در حقيقت تغيير در معني انتقاد يا عيب‌جويي از خودمان است. وقتي شوهر شما در جهت تغيير تلاش مي‌كند، خواه اين موضوع را بلند اعلام كند يا نه، اين نشانه‌اي از عشق او به شماست. حتي اگر مدت‌ها طول بكشد تا به رضايت دلخواهتان از زندگي زناشويي برسيد. اگر فكر مي‌كنيد شما تلاش بيشتري براي بهبود زندگي مي‌كنيد با همة اینها، باید تلاش‌های او را که در جهت رضایت شماست در نظر بگیرید.

اگر شما او را در مسيري هدايت كنيد كه انگيزة بيشتري براي تغيير داشته باشد، بسيار مؤثر خواهد بود. اميد دادن يك تقويت‌كننده براي تغيير است. يك مرد وقتي احساس كند كه همسرش متوجه تلاش‌هایش است و مورد قدرداني قرار مي‌گيرد، بيشترين انگيزه را پيدا خواهد كرد. احساس نااميدي وقتي است كه او فكر مي‌كند هيچ وقت براي همسرش به اندازة كافي خوب نيست. بنابراين تصور مي‌كند كه هيچ‌گاه موفق نخواهد شد و دست از تلاش برمي‌دارد.

 

داستان کارن: چرا تلاش‌های همسرش هیچ وقت کافی نیست؟

كارن از اين كه شوهرش تا ديروقت كار مي‌كند و اوقات فراغتش را هم به جاي گذراندن با او و بچه‌ها با دوستانش سپري مي‌كند، خيلي ناراحت است. او از اين كه شوهرش به جاي اين كه شام را با هم بخورند مشغول كار با اينترنت می‌شود، حرص می‌خورد. در مقابل شوهرش هم از اين كه بعد از يك روز كاري سخت وارد خانه‌اي بي‌نشاط مي‌شود، ناراحت بوده و كارن را مقصر مي‌داند.

مت يك روز براي غافلگير كردن كارن هنگام بازگشت به خانه، غذا خريد تا با هم بخورند و كارن مجبور به درست كردن شام نباشد. اما كارن مشغول آشپزي بود و از اين كه چرا مت به او اطلاع نداده تا وقتش را صرف كار ديگري بكند، ناراحت شد.

براي اولين بار مت به كارن پيشنهاد داد تا با او و دوستانش براي شركت در بازي پوكر همراه شود اما چون كارن چيزي در باره بازي پوكر نمي‌دانست، احساس خوبي نداشت. او اصلاً به تلاش‌هاي مت براي ايجاد يك فضاي جديد توجه نكرد. اين پيغام‌های مت براي توجه به او بود و كارن باید راهي براي ايجاد تغيير و قدرداني از مت براي تلاش‌هايش پيدا می‌كرد.

وقتي شما تلاش شوهرتان براي تغيير را تحسين مي‌كنيد و قدرداني خود را نشان مي‌دهيد، او انگيزه بيشتري براي توجه به شما و تن دادن به خواسته‌هايتان پيدا خواهد كرد. وقتي شما عاشق شوهرتان هستيد اين به معناي آن نيست كه همة كارهاي او از نظر شما بي‌نقص و كامل است، بلكه عاشق بودن به اين معني است كه عشق در روابط شما جريان داشته و اين عشق به‌صورت تلاش براي خشنود كردن همسرتان نشان داده مي‌شود و به اين طريق روابط شما هر روز بهتر و بهتر خواهد شد.

براي درك بهتر موقعيت به فرمول تشخيص نداهاي دروني كارن توجه كنيد.

 

پيام كودكي:

مادر كارن وقتي او 7 ساله بود از دنيا رفت و پدرش با فردي كه كارن او را يك شيطان بي‌رحم مي‌دانست، ازدواج كرد. او و سه برادرش خيلي زود يكي پس از ديگري خانه را ترك كردند و هيچ‌ كدام بيشتر از سن هجده سالگي در آن خانه زندگي نكردند. جالب اينجاست كه پدرش ادعا مي‌كرد به خاطر بچه‌ها تن به اين ازدواج داده است. پدر او وقتش را در خانه نمي‌گذراند و خوشحال بود كه همسرش مواظب بچه‌هاست. مواظبت همسرش فقط در تميز نگه داشتن بيش از اندازه خانه خلاصه می‌شد كه به نوعی يك اختلال روانی وسواسي بود.

 

پيام اجتماع:

كارن دوستانش را به اندازة خود تنها و خسته مي‌ديد. شوهر يكي از نزديكترين دوستانش به او خيانت مي‌كرد و درگير رابطه‌اي خارج از خانه بود. بقية دوستانش نيز كار سخت شوهرانشان را تحمل مي‌كردند.

 

پيام خانه:

كارن دو فرزند 2 و 5 ساله داشت. فرزند بزرگش دچار توهم و استرس بود كه نياز زيادي به كمك وي و درمان طولاني‌مدت داشت.

 

فرمول تشخيص نداهاي دروني: كارن

تلاش‌هاي همسر كارن كافي نبود. كارن دلايل موجهي را براي كافي نبودن اين تلاش‌ها يافت.
˜ پيام كودكي:
مادر كارن وقتي او كوچك بود مرده بود و پدرش با يك زن منفي ازدواج كرده بود.
نتيجه: رفتار منفي نسبت به كساني كه دوستشان داشت.
˜ پيام اجتماع:
دوستانش خسته و تنها بودند. شوهر يكي از دوستان نزديكش به او خيانت كرده بود.
نتيجه: ازدواج نه خوب است نه بد، فقط کاری است كه همه بايد یک روز انجام دهند.
˜ پيام خانه:
كارن دو فرزند داشت كه او و پدر را دوست داشتند. يكي از بچه‌ها دچار توهم بود كه نياز به درمان طولاني‌مدت داشت.
نتيجه: بچه‌ها مي‌خواستند كه كارن نسبت به پدرشان مثبت‌تر باشد. ولي مشكلات بچه‌ها استرس مضاعفي را به زندگي زناشويي آنها وارد مي‌كرد.
˜ تغيير بينش:
تشخيص نداي دروني كارن اجازه درك اين مطلب را داد كه خشم دوران كودكي و اجتماع بي‌روح موجب شده تا شانس زندگي زناشويي رضايت‌بخش را از دست بدهد. او نياز دارد صداي خانه و صداي خوش فرزندانش را که خواهان عشق و اتحاد ميان والدينشان هستند، بشنود.

 

 

تغيير بينش:

كارن احساس مي‌كند كه بين دو صداي اوليه محاصره شده است. مادرش مرده و زني عصبي و منفي جايگزين او شده كه با صداي بلند به كارن مي‌گويد: «منفي باش، منفي باش» او خيلي زود متوجه شد كه وقتي احساس نااميدي از مت مي‌كند، انگار در حال صحبت كردن از دهان نامادريش است. او حتي از فكر كردن به اين موضوع احساس بدي مي‌كرد.

صداي اجتماع نيز خسته و بي‌روح بود. دوستانش ازدواج‌هاي ناموفقي داشتند و سعي مي‌كردند مشكلات را به روش‌هاي ناسالم و آشفته حل كنند. اين صدا باعث مي‌شد كه او تصوير مثبتي از ازدواج با مت نداشته باشد.

صداي فرزندانش خوشايندترين صدا بود. كارن مي‌دانست كه آنها پدرشان را دوست دارند و وقتي خانه است با او بازي مي‌كنند، اما صداي خانه نيز نيازمند مسئوليت‌هاي زيادي براي برآوردن نيازهاي بچه‌ها بود به خصوص كه يكي از آنها به كمك‌هاي خاص نياز داشت. به علاوه آنها محيطي سرشار از عشق مي‌خواستند و كارن كه غوطه‌ور در احساسات خودش شده بود از مت به خاطر كم نكردن مسئوليت‌هايش عصباني بود.

كارن با درك اين صداها توانست تا صدايی ايجاد كند كه ديگر منعكس كننده صداي نامادريش نباشد. او ديگر از مت به خاطر كم نكردن مسئوليت‌هايش عصباني نيست.

مت تلاش كرد تا كارن را به دنياي دروني‌اش وارد كند و اين صدا از او به خاطر اين تلاش تشكر مي‌كرد. شايد كارن نياز داشت با مت براي تماشاي بازي او با دوستانش بيرون برود،‌ با آنها هم‌بازي شود و براي یک شب هم شده، همه مشكلات را به فراموشي بسپرد. او بايد از سرزنش مت دست بكشد و به ياد بياورد كه هر دو آنها در مسير خودشان در حال تلاشند. اگر او به مت به خاطر تلاش‌هايش عشق بورزد با هم راه‌هاي جديدي خواهند يافت تا از تغييرات احساس رضايت كنند.

1396/11/21
974

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر