بن از اینکه مجبور است جمعه ها به خانه ی مادربزرگش برود خوشحال نیست. مامان بزرگ حوصله اش را سر می برد، همیشه غذاهای کلمی درست می کند و تلویزیونش هم خراب است. یک روز که بن برای خوردن بیسکوئیت سر وقت قوطی بیسکوئیت های مامان بزرگ می رود، یک عالمه جواهرات گران قیمت در آن پیدا میکند و این باعث می شود بن درباره ی مامان بزرگش کنجکاو شود و شبانه تعقیبش کند... و چیزهایی بفهمد که هرگز تصورش را نمی کرد!
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام