الکس ولکوف، مردی با قلبی از یخ، در زنجیر گذشته ای دردناک اسیر است. گذشته ای که او را به ورطۀ انتقام و قدرت طلبی بی رحمانه کشانده و جایی برای عشق در دنیای تاریکش باقی نگذاشته است. اما سرنوشتْ او را در مسیر آوا چن قرار می دهد، روحی لطیف و آزاد که در بند کابوس های گذشته گرفتار شده است. دیدار این دو سبب دگرگونی دنیای هر دوی آنها می شود. در اعماق وجود الکس، گویی ذره ای از یخ ذوب می شود و گرمای عشقی ممنوعه ریشه می دواند. آوا نیز، در چشمان غمگین الکس، امیدی برای رستگاری و رهایی از تاریکی می بیند. اما عشق آنها راهی پر از سنگلاخ و آزمون در پیش دارد.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام