ویلیام واترز در خانه ای بزرگ شده که به سبب حوادث ناخوشایند در سکوت فرورفته بود؛ جایی که والدینش به سختی طاقت نگاه کردن به او را داشتند و حتی خیلی دوستش نداشتند. بنابراین، وقتی او در سال اول دانشگاه با جولیا پاداوانوی سرزنده و جاه طلب ملاقات می کند، گویی دنیا به او رسیده و شوری تازه می یابد. با جولیا خانواده اش هم می آیند، زیرا او و سه خواهرش جدایی ناپذیر هستند: سیلوی، رویاپرداز خانواده که همیشه سرش توی کتاب است؛ سیسلیا هنرمندی آزاده؛ و املین که با صبر و حوصله از همۀ آنها مراقبت می کند. ویلیام رضایت تازه ای را تجربه می کند. هر لحظه در خانۀ آنها پر از هرج و مرج های دوست داشتنی است .اما آیا گذشتۀ تاریک ویلیام بر برنامه های جولیا و رابطه اش با خواهرانش تأثیری خواهد داشت؟
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام