دختری که اسمش را دوست نداشت داستان دختری است که از اسمش خوشش نمی آید، به خاطر آن مورد تمسخر همکلاسی هایش قرار می گیرد و حسرت داشتن یک اسم زیبا را می خورد. روزی در کتابخانه مدرسه شان کره سحرآمیزی پیدا می کند و یک هفته بعد، در باغچه خانه مادر بزرگش با دختر و پسری که از سرزمینی دور دست آمده اند، آشنا می شود و همراه این دوستان جدید به سرزمین آنها سفر می کند.
الیف شافاک ، نویسندۀ نامدار ترک، در این داستان شیرین قدرت تخیل بالای خود را نشان می دهد و در آن درس های فراوانی را به مخاطب می آموزد.
این داستان را با شازده کوچولو مقایسه کرده اند و می توان به آن لقب شازده کوچولوی ترکی داد.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام