چالش این شرایط را مجسم کنید: شما به تازگی از کار، بیکار شدهاید، کاری که پنج سال گذشته داشتهاید. حالا چه؟ روشن است که به فکر یافتن شغل دیگری باشید. کاری مناسب و آن هم در اسرع وقت. کاری که درآمد بیشتری دارد و شما میتوانید به رئیس سابقتان زنگ بزنید و او را دست بیندازید. اما سوال واقعی این است: شما که هستید؟ اگر میخواهید تقاضای کار تازهای کنید، احتمالاً فکر میکنید که رزومهتان را باید به روز کنید. شوخی میکنید؟ جدی هستید؟ رزومه؟ بلی رفیق! دورهی داشتن فقط یک رزومه سپری شده. رسانههای اجتماعی، برند شخصی و شهرت، جانشین آن شده است. اگر شما پیش من بیایید و تقاضای کار کنید من توجهی به رزومهتان نمیکنم و برای من اهمیتی ندارد که مربی ورزش دبیرستانتان و یا استاد دانشگاهتان که شما را تحسین کردهاند، چه میگویند. من فقط روی گوگل، شما را جستجو میکنم. میخواهم بدانم آیا حساب کاربری در توییتر دارید؟ چند ارتباط در لینکدین دارید؟ وبلاگ دارید؟ کانال یوتیوب دارید؟ زمان ساختن برند، در حین شاغل بودن است، تا اگر کارتان را از دست دادید و یا تصمیم گرفتید کارتان را عوض کنید، برند شخصیتان موقعیت بهتری برایتان فراهم سازد. اکنون این وضعیت را مجسم کنید: شما ناچارید در مقابل مشتری مهمی محصول و خدماتتان را معرفی کنید. دو رقیب سرسخت هم دارید. شما جلسهای یک ساعته با سه تصمیمگیرندهی اصلی دارید. نام شرکت را در اینترنت جستجو میکنید. سه تصمیمگیرنده را هم جستجو میکنید و تلاش میکنید تا آنجا که ممکن است آمادگی داشته باشید. همزمان، مشتری هم شما را گوگل میکند. آنها هرچه را که لازم است در مورد شما و هویتتان کشف میکنند: اگر برند شخصیتان ضعیفتر از رقباست و شهرت آنلاینتان هم ضعیفتر است، شما در موقعیت پایینتری وارد جلسه میشوید، حتی قبل از آن که معرفی را شروع کنید. دلیل؟ شما به جای ساختن برندتان، شبها تلویزیون تماشا میکنید! امروز بهتر است صاحب برند خود باشید و شهرت خود، زیرا پیش از شما مسیرش را میپیماید و زمینه را برای احترامی متقابل که امیدش را در سر میپرورانید، فراهم میکند.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام