جای خالی سُلوچ رمانی رئالیستی از محمود دولت آبادی است که بلافاصله پس از آزادی از زندان ساواک و طی ۷۰ روز نوشته است. دولت آبادی داستان آن را به هنگامی که دورهٔ سه سالهٔ حبس را می گذراند در ذهنش پرورانده بود.
مرگان زن روستایی روزی به هنگام برخاستن از خواب شوهرش سلوچ را نمی بیند. با نوعی حس پنهانی می فهمد که او را برای همیشه از دست داده است و جستجـویش بی ثمر می ماند. اکنون او می ماند و دو پسر به نام های عباس و ابراو و دختری به نام هاجر. ناسازگاری دو برادر با هم مخصوصاً قماربازی و کارهای خلاف عباس، مشکلات خانواده را دو چندان می کند. مرگان مجبور می شود هاجر را در سن کودکی به مرد زن داری که زنش را فلج ساخته، شوهر بدهد. نگاه و مزاحمت های حریصانه ی برخی از مردان ده نیز یکی از گرفتاری های زندگی اوست. تا آخرین حد تلاش می کند که با کار سخت و توانفرسا سر و ته زندگی را به گونه ای بهم آورد. اما سعی و تلاش او نمی تواند چهره ی خشن زندگی را نرم سازد...
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام