این داستان، روایت زنی است که درگیر افسردگی پس از زایمان است و در زمان شروع داستان درحالیکه از شوخیهای نامتعارف همسرش در مهمانی به ستوه آمده دائما با این فکر دستوپنجه نرم میکند که نباید در این مهمانی حضور داشته باشد و حضور هر دوی آنها بهطور همزمان و تنها گذاشتن فرزندشان کار عاقلانهای نبوده است و این سوال در ذهنش نقش بسته که کدام مادری چنین کاری میکند و نیز تصور آزاردهنده حرفهای دیگران که او را مادری ناشایست قلمداد میکنند.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام