مثل بیمارانم باید با مرگم روبه رو می شدم و سعی میکردم بفهمم چه چیزی به زندگی من ارزش زیستم میبخشد.برای انجام این کار به کمک اما هم نیاز داشتم. سرگشته میان دکتر بودن و بیمار بودن،علم پزشکی را زیر و رو میکردم و برای یافتن جواب ها به ادبیات رجوع میکردم.در حالی که مرگ خودنم پیش رویمبود،جنگیدم تا زندگی گذشته ام را از نو بسازم یا شاید زندگی جدیدی بیابم.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام