روانشناسی به طور مستقیم به فرهنگ، هنر و معماری مربوط می شود. استفاده مناسب از اجزای هنری مختلف مانند رنگ، فضا و اندازه، توانایی آگاهی از جو را دارد. به عنوان مثال، یک اتاق با دیوارهای رنگ سفید، احساس روشنایی را در ما ایجاد می کند و فضا را روشن تر و لذت بخش تر می سازد.
دلبستگی مکانی، معنایی است، که ما در محلی که با آن آشنایی کامل داریم پیدا می کنیم و هویت مکان با محیط فیزیکی در ارتباط است. در بسیاری از موارد این ها بنظر می آید باهم درآمیخته شده و قابل تمایز نیستند. در واقع با پیشرفت دلبستگی مکانی در طول زمان، احساس هویت مکانی نیز شکل می گیرد ولی تفاوت آن ها در ضمیری است که به هریک از آن ها مربوط می شود. بنظر می رسد هویت مکانی برسطحی از ضمیر تمرکز دارد که ایجاد دلبستگی مکانی نمی کند. بعنوان مثال ما نسبت به خانه دوران بچگی خود احساس دلبستگی فراوانی می کنیم ولی در عین حال هویت خود را در شهر پدری خود می یابیم.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام